مقالات روانشناسی

نقش خانواده در شکل‌گیری اضطراب کودکان

ترس و اضطراب از جمله هیجانات اولیه‌ای هستند که در همان ماه‌های ابتدایی تولد در کودکان قابل ردگیری و مشاهده می‌باشند. (پیش از این نیز در مقاله هایی در مورد اضطراب نوشته ایم که پیشنهاد میکنیم آنها را مطالعه کنید به عنوان مثال اضطراب در کودکان به چه شکلی خودش را نشان می دهد؟ یا اضطراب جدایی یا اضطراب امتحان)  این هیجانات به همراه عواطف مشترکی هم‌چون اخلالات رفتاری، خشم، پرخاشگری و محبت، کم‌ و بیش در همه کودکان دیده می‌شوند.

کودکان 6 ماهه اغلب از شنیدن صداهای بلند می‌ترسند. ترس از اشخاص، اشیاء و مکان‌های ناآشنا، ترس از تاریکی، مکان‌های مرتفع و جابه‌جایی‌های ناگهانی از دیگر ترس‌های کودکان در این دوره سنی به شمار می‌رود که حدوداً تا 18 ماهگی ادامه خواهند داشت. در یک سالگی و با رشد ادراک کودک از پیرامون خود ممکن است ترس از حیوانات به تدریج در کودک شکل بگیرد. جدایی از مادر، آسیب‌ها و صدمات جسمی دیگر موضوعات ترس هستند که ممکن است در این دوره کودک با آن‌ها درگیر باشد.

در سنین پیش دبستانی، یعنی حدود 3 تا 7 سالگی ترس از موجودات خیالی مثل روح و جن، ترس از تنهایی و تاریکی بخشی از ترس‌های طبیعی کودک را تشکیل می‌دهند. در این دوره هنوز توانایی‌های کلامی در کودکان به‌طور کامل و صحیح شکل نگرفته است و کودک هنوز شناخت صحیحی از عواطف و احساسات خود ندارد. در نتیجه اغلب کودکان در این سن احساس ترس و ناامنی خود را از طریق انواع احساسات مثل خشم یا اندوه، عادات غذایی و مشکلات رفتاری دیگر نشان می‌دهند. کودکان در این سنین صحنه‌های زندگی روزمره و رویدادهای متفاوت را جذب می‌کنند و در بازی‌ها و داستان‌پردازی‌های خود به نمایش می‌گذارند.

با ورود کودک به مدرسه و آغاز دوره دبستان کودک محیط‌های اجتماعی گسترده‌تری را تجربه می‌کند و در نتیجه آن ممکن است با اضطراب‌ها و نگرانی‌های جدیدی مواجه شود. در این دوره اهمیت مراجع قدرت برای کودک بیشتر می‌شود و اغلب در تلاش است تا رضایت معلمان و والدین خود را به‌ویژه در ارتباط با تکالیف و وظایف درسی خود جلب نماید. در نتیجه در این دوره اضطراب امتحان، ترس از مدرسه، ترس از شکست تحصیلی و ترس از تنبیه والدین و معلمان در کودکان پدیدار می‌شود.

03
01
02
مشاوره آنلاین با بهترین متخصصان روانشناسی و روانپزشکی

با ورود به دوره نوجوانی ترس‌ها و اضطراب‌ها صورت دیگری پیدا می‌کنند. در این دوره اهمیت گروه‌های همسالان و اجتماع در نظر فرد بیشتر می شود و در نتیجه آن اضطراب‌ها اغلب جنبه اجتماعی‌تری به خود می‌گیرند. هم‌چنین شروع دوره بلوغ و تغییرات همراه با آن می‌تواند برای نوجوان دغدغه‌های فکری و نگرانی‌هایی را به همراه داشته باشد. گرچه نباید فراموش شود که ترس‌های دوره کودکی که در فرد تثبیت شده باشند ممکن است تا سنین نوجوانی و حتی بزرگسالی هم‌چنان همراه شخص باشند.

اضطراب کودکانانواع زمینه‌ی اضطرابی

اضطراب‌هایی که توسط افراد تجربه می‌شوند می‌توانند در سطوح مختلف و با شدت و مدت متفاوتی بروز کنند. از این نظر می‌توان زمینه‌های اضطرابی را به چند نوع تقسیم کرد:

  • زمینه اضطرابی مزمن: اضطراب مزمن به صورت یک ناراحتی تقریباً دائمی در سطح روانی، جسمانی و یا ارتباطی آشکار می‌شود. در کودکانی که این سطح از اضطراب را تجربه می‌کنند حالت مراقبت مفرط و بازخوردهای دفاعی مشاهده می‌شود، به راحتی از جا می‌جهند و تظاهرات بدنی متعددی مانند اختلال‌های خواب، بی اشتهایی، اختلالات هضمی و گوارشی، تنفسی یا قلبی را نشان می‌دهند. اضطراب مزمن می‌تواند به شکل رفتاری دوری از دیگران یا بی توجهی نمایان شود. احساس گناهکاری، احساس ضعف در انجام تکالیف و مسئولیت‌ها، تأیید نشدن توسط دیگران، به خصوص بزرگسالان مرجع قدرت نیز از دیگر تظاهرات وجود اضطراب مزمن در کودک می‌باشد.
  • بحران‌های اضطرابی حاد: بحران‌های اضطرابی حاد اغلب در برابر رویدادی ناگهانی و موقعیتی خاص (مثل مرگ یکی از والدین یا عزیزان، طلاق والدین، تجربه سوءاستفاده جنسی و …) و در زمینه اضطرابی مزمن بروز می‌کند. در حقیقت بحران‌های اضطرابی حاد به منزله علامت یک ترس تقریباً هشیار از رها شدن و از دست دادن محبت والدین و یا از خطری جسمانی است. در دوره‌ای که کودک بحران‌های اضطرابی را تجربه می‌کند، حالت ناآرامی شدید و حرکات نامنظم و زایدی مثل به هم مالیدن دست‌ها در او دیده می‌شود. علامت‌های بدنی اضطراب مانند تعرق، لرزش، تشنج، اختلالات تنفسی و قلبی و مشکلات گوارشی نیز در این دوره دیده می‌شود. تظاهرات شبانه اضطراب حاد به‌صورت کابوس‌ها و یا وحشت‌زدگی‌های شبانه نمایان می‌شود.
  • واکنش‌های اضطرابی موقت: این واکنش‌ها مانند بحران‌های اضطرابی حاد هستند؛ با این تفاوت که جنبه موقت دارند و در خلال بیماری‌ها، عمل‌های جراحی و یا برخی عارضه‌های همراه با تب ظاهر می‌شوند. این موارد معمولاً در اوج بیماری بروز می‌کنند و پس از پایان بیماری از بین می‌رود.

نمودهای اضطراب در کودکان همانند بزرگسالان در سه حوزه فرآیندهای ذهنی و شناختی، علائم جسمانی و شیوه‌های رفتاری قابل رهگیری می‌باشند. در حیطه فرآیندهای فکری، کودک مضطرب اغلب افکاری درباره خطرات احتمالی که او و یا اعضای خانواده را تهدید می‌کند، در سر دارد. علائم جسمانی در کودکان اغلب به صورت شکایت از دل درد، سر درد، حالت تهوع و یا خستگی مفرط می‌باشد. طبق پژوهشی که در سال 2013 انجام شد، بیش از نود و پنج درصد از کودکان و نوجوانانی که مبتلا به اختلالات اضطرابی هستند، حداقل یک علامت جسمانی را گزارش می‌دهند. این میزان در کودکانی که علاوه بر یک اختلال اضطرابی به دیگر اختلالات روان‌شناختی نیز مبتلا هستند، بیشتر است. هم‌چنین در این گزارش اعلام شد که از شدت و تعداد این علائم جسمانی در طول دریافت روان‌درمانی، فارغ از نوع درمان، کاسته می‌شود. علائم رفتاری کودکان مضطرب از هر فرد به فرد دیگر می‌تواند متفاوت باشد. برخی از این علائم عبارتند از گریه کردن، بی قراری، لرزش بدن، پرخاش و … .

میخواهید در مورد نقش خانواده در شکل‌گیری اضطراب کودکان مشاوره داشته باشید؟
همین حالا مشاوره بگیر

اختلال‌های اضطرابی از شایع‌ترین اختلالات روانی در جمعیت بالینی می باشد. نرخ شیوع طول عمری این اختلال‌ها در کودکان و نوجوانان ده تا بیست و هفت درصد تخمین زده شده است. به‌طور کلی نرخ شیوع اختلالات اضطرابی در میان دختران بیشتر از پسران است. البته این مسئله درباره تمام زیرشاخه‌های اختلال‌های اضطرابی صدق نمی‌کند. در پژوهشی معلوم شد که نه و نیم درصد کودکان پیش‌دبستانی معیارهای لازم برای حداقل یک اختلال اضطرابی را برآورده می‌کنند.

اضطراب کودکاننقش خانواده در شکل‌گیری اضطراب کودکان

خانواده اولین پایگاه تربیتی و شکل‌گیری شخصیتی هر فرد است. به دلیل جایگاه ویژه خانواده و کارکردهای آن در شکل‌گیری یا تداوم اضطراب در کودکان در این بخش به طور ویژه به تأثیر خانواده در ایجاد الگوهای اضطراب کودکان می‌پردازیم. نقش خانواده را می‌توان در سه حوزه کارکرد خانواده، شیوه‌های تربیتی و ویژگی‌های والدین (به خصوص نقش ویژه مادر به عنوان مراقب اصلی کودک) بررسی کرد.

الف) کارکرد خانواده در اضطراب کودکان:

کارکرد خانواده و الگوهای مقابله‌ای با شرایط دشوار و اضطراب آمیز در شکل‌گیری شخصیت و رفتارهای کودک تأثیر به سزایی دارد. در پژوهشی که در حوزه خانواده انجام گرفت مشخص شد که خانواده‌های افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی در برخی کارکردها و توانمندی‌های خود از جمله حل مسئله، کنترل رفتار، پاسخگویی عاطفی، نقش‌ها، آمیختگی عاطفی و کارکرد کلی خود بدکارکردی و نقص‌های بیشتری نسبت به خانواده‌های جمعیت عمومی دارند. از آنجا که خانواده‌های ناکارآمد در حل مسائل احساسی و عاطفی خود از سرعت و منطق مورد نیاز برخوردار نیستند، اغلب مسائل کوچک اعضای خانواده در طول زمان انباشته شده و تبدیل به مشکلات و عقده‌های غیر قابل حلی می‌شوند که استرس زیادی را به آن‌ها تحمیل می‌کنند. چنین اضطراب‌هایی به دلیل ارزیابی‌هایی که اعضای خانواده از ناتوانی خود برای حل آن‌ها دارند تبدیل به اضطراب و کاهش خلق می‌شود. از سوی دیگر از آن‌جایی که این قبیل خانواده‌ها معمولاً مراحل حل یک مسئله را به درستی طی نمی‌کنند، نمی‌توانند آن را به فرزندان خود نیز آموزش دهند. همین امر باعث می‌شود فرزندان در برخورد با مسائل مختلف از کارآیی لازم برخوردار نباشند و در برابر آن‌ها دچار اضطراب شوند.

ب) شیوه‌های تربیتی و ویژگی‌های والدین:

شیوه‌های تربیتی و وجود برخی ویژگی‌ها در والدین از دیگر مواردی است که می‌تواند موجب ایجاد اضطراب و اختلالات وابسته به آن در کودکان گردد که به برخی از آن‌ها اشاره خواهیم کرد:

سبک تربیتی:

به نظر می‌رسد والدین بی عاطفه و کینه‌توز که معمولاً سخت‌گیری زیادی روی کودک دارند و اغلب کودک را تحقیر یا طرد می‌کنند، می‌توانند موجب ایجاد اضطراب، اعتماد به نفس پایین و نارضایتی از خود در کودک شوند. از سوی دیگر، والدین بیش حمایت‌گر که در اغلب کارهای کودک دخالت و کمک می‌کنند و اجازه فعالیت مستقل به کودک نمی‌دهند، باعث کاهش حس کفایت و اعتماد به نفس در کودک می‌شوند. در چنین حالتی کودک فکر می‌کند در اطراف او خطرات بالقوه، بسیار بیش از حد واقعی است و او توان کنترل و مقابله با آن‌ها را ندارد.

بی‌ثباتی:

اولین عنصری که وجود آن باعث می‌شود که انسان تا حدی احساس امنیت و کنترل بر محیط خود را داشته باشد، ثبات و قابلیت پیش‌بینی است. زمانی که شما احساس کنید که در یک محیط آشنا و ثابت هستید، راحت‌تر می‌توانید اتفاقات احتمالی آینده را پیش‌بینی کنید و احساس کنترل بیشتری بر زندگی و آینده خود داشته باشید. والدینی که رفتار بی ثبات و نامتعادلی دارند نیز می‌توانند در کودک خود احساس ناامنی و اضطراب ایجاد کنند. والدینی که به‌ویژه در تربیت خود پیش‌بینی‌پذیر و متعادل نیستند کودک را در موقعیتی قرار می‌دهند که نمی‌تواند رابطه منطقی بین فعالیت‌های خود و عکس‌العمل والدین برقرار کند و در نتیجه احساس فزاینده‌ای از ناامنی و عدم کنترل بر زندگی در او گسترش می‌یابد.

وجود ویژگی‌ها یا اختلالات اضطرابی در والدین:

از جمله عوامل ایجاد اضطراب در کودکان داشتن والدین مضطرب است. چنین والدینی ممکن است درک کودک از دنیا را تغییر دهند و کودک تحت تأثیر پیام‌های کلامی و غیر کلامی آن‌ها دنیا را مکانی خطرناک و اضطراب‌آور ببیند. کمال‌گرایی از دیگر صفاتی است که وجود آن در والدین می‌تواند عامل خطری برای کودکان باشد. والدین کمال‌گرا اغلب به دلیل معیارها و انتظارات بیش از حدی که برای فرزند خود تعیین می‌کنند، کودک را تحت فشار می‌گذارند و گاهی مسئولیت‌هایی را به آن‌ها محول می‌کنند که از عهده آن برنمی‌آیند. تمام این موارد می‌تواند باعث ناامیدی و تحمل فشار روانی زیادی از جانب کودک گردد و در طولانی مدت نشانه‌های اضطرابی را در او ایجاد نماید.

تعارضات و اختلافات میان والدین:

آخرین موردی که ذکر آن ضروری به نظر می‌رسد ارتباط والدین با یکدیگر است. دلبستگی کودک به والدین و ادراک او از تعارضات میان والدین اضطراب اجتماعی کودکان را به شکل غیرمستقیم تحت تأثیر قرار می‌دهد.

 

نقش مادر در اضطراب کودکان:

تحقیقات زیادی به نقش مادران و ویژگی‌های آن‌ها در ایجاد و تداوم اختلالات اضطرابی در کودکان پرداخته‌اند. از آنجایی که کودکان از بدو تولد، بیشترین ارتباط را با مادران خود دارند. به همین دلیل، چندان جای تعجب نیست که نقش مادر و ویژگی‌های مادرانه را در شکل‌گیری خصوصیات و شخصیت کودکان، جایگاه ویژه‌ای داشته باشد. مادران کودکان دارای اختلال اضطراب جدایی در برخی صفات و ویژگی‌ها با مادران کودکان سالم تفاوت دارند. با بالا رفتن مقیاس‌های اضطراب صفت، دلبستگی ناایمن دوسوگرا در مادر، ویژگی‌های هیستریونیک (شخصیت نمایشی)، نارسیستیک (خودشیفتگی)، ضداجتماعی، سادیستیک (آزارگر) پرخاشگر، شخصیت مرزی، پارانویید، اختلال دوقطبی، وابستگی به الکل، مواد و اختلال افسردگی عمده می‌توان انتظار داشت که اختلال اضطراب جدایی در کودکان افزایش یابد. مادران با دلبستگی ناایمن در ابراز هیجانی خود بی ثباتی، تحریک‌پذیری و نوسان خلقی و عدم حساسیت به دیگران را نشان می‌دهند. این مادران در رفتار مادرانه خود کم‌تر حساس و حمایت کننده هستند و در حل مسائل و مشکلات خود با کودک کم‌تر کمک و همیاری می‌کنند. این مادران بیشتر توجه طلب هستند تا توجه کننده و ممکن است با کودک در به دست آوردن قدرت یا تسلط رقابت کنند.

موضوع مهم دیگر در ارتباط با نقش مادر در اضطراب کودک، پذیرش مادرانه ادراک شده از سوی کودکان است. به عبارت دیگر، کودکانی که از رفتار والدین خود حس پذیرش بیشتری دریافت می‌کنند علائم اضطراب، افسردگی و رفتارهای برون‌سازی شده کم‌تری نشان می‌دهند و میزان کم‌تری از افکار و خودگویی‌های اضطرابی را نیز دارند.

کلام آخر

با توجه به گستردگی و شدت نشانه‌ها و رفتارهای اضطرابی مختلفی که در کودکان، و به خصوص کودکان سنین پیش از دبستان و دبستانی دیده می‌شود، شناخت درست از نشانه‌های اضطرابی و عوامل موثر بر آن، مسئله‌ای ضروری است. از آنجایی که خانواده، اولین و مهم‌ترین پایگاه شکل‌گیری شخصیت و سلامت روان کودک است، توجه به آن، می‌تواند تا حد زیادی از گسترش ویژگی‌های اضطرابی و شکل‌گیری اختلالات مرتبط با اضطراب و هراس در کودکان جلوگیری کرد. توجه به ساختار خانواده و روابط میان اعضای خانواده، شیوه‌های تربیتی و کیفیت رابطه میان والدین و کودک، از مهم‌ترین عواملی هستند که می‌تواند به عنوان یک سپر دفاعی از کودک در برابر موقعیت‌ها و مسائل اضطراب‌آور محافظت کند و به او قدرت و توانمندی کافی برای مقابله با شرایط دشوار و احساسات ناخوشایند را بدهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *