احترام و حفظ حرمت، واژههایی هستند که همواره در فرهنگ ایرانی نقش و جایگاه ویژهای داشتهاند؛ و به ویژه در ارتباط با یک فرد بزرگتر، این خصیصه اهمیت بیشتری هم پیدا میکند. و شاید به همین دلیل است که برای والدین، اینکه ببینند فرزندشان به دیگران احترام میگذارد، رفتاری که نشاندهنده توهین یا هتک حرمت به دیگران باشد را نشان نمیدهد و مرزهای لازم را در رفتار خود، به خصوص با بزرگترها رعایت میکند، بسیار حائز اهمیت است.
اما علاوه بر اهمیتی که موضوع حفظ حرمت دیگران، به عنوان یک ارزش اخلاقی و فرهنگی دارد، احترام گذاشتن یک شاخصه و مهارت بین فردی است که میتواند ضامن حفظ روابط اجتماعی و دوستانه باشد. طبیعتاً کودکانی که در رفتار محترمانه با دیگران عملکرد نامناسبی دارند، به راحتی به شخصیت دیگران توهین میکنند یا دیگران را مورد تحقیر و تمسخر قرار میدهند، در بین همسالان خود از محبوبیت کمتری برخوردارند و نمیتوانند روابط دوستانه محکمی ایجاد کنند.
بر همین اساس، میتوان گفت که خواست هر مادر و پدری است که فرزندی داشته باشند که بتواند حریمها را حفظ کند و چه در ارتباط با والدین خود، یا در ارتباط با سایر بزرگسالان و حتی همسالان، ادای احترام را فراموش نکند. در این مقاله به ابعاد مختلفی که بچهها باید درباره حفظ احترام دیگران بدانند، اشاره میکنیم، به برخی از افسانهها و تفکرات غلط والدین در این زمینه میپردازیم و در نهایت راهکارهایی را معرفی میکنیم که به شما کمک میکند احترام گذاشتن به دیگران را به فرزند خود بیاموزید.
به دنبال چه هستید؟ احترام یا اطاعت محض؟!
پیش از آنکه آموزش احترام گذاشتن به دیگران را به فرزندتان آموزش دهید، باید به یک سوال کلیدی پاسخ دهید: «شما به دنبال چه هدفی هستید؟ احترام یا اطاعت محض؟». برای بسیاری از والدین، احترام گذاشتن مساوی است با اطاعت صد در صدی کودک از والدین و بزرگترها. چنین والدینی از فرزندان خود انتظار دارند که هر دستور یا خواستهای از سمت بزرگترها را بی چون و چرا بپذیرند، هیچ مخالفتی با مادر و پدر خود نداشته باشند و همیشه یک کلام بگویند «چشم». این تصویر همان چیزی است که این گروه از مادر و پدرها به آن «بچه خوب» میگویند.
اما این افسانه «بچه خوب» از دو جهت مشکلساز است. اولین مشکلی که در ارتباط با این باور و انتظار غلط وجود دارد این است که مخالفت کردن، سرکشی، کنجکاوی و استقلالخواهی، بخشی از ذات هر انسان و به ویژه کودکی است. طبیعت بچهها ایجاب میکند که دائماً درمورد مسائل گوناگون کنجکاوی کنند، چون و چرا بیاورند، به دنبال دلیل برای هر موضوع یا قانون و دستوری باشند و حتی گهگاهی با مخالفت کردن و شکستن قوانین نشان بدهند که فردی مستقل از والدین و منحصر به فرد هستند.
اما از طرف دیگر، باید توجه داشته باشیم که اطاعت محض، بر پایه «ترس» بنا میشود. یعنی برای اینکه کودک تصمیم بگیرد که بر خلاف ویژگیهای رشدی و طبیعی خود که به آنها اشاره کردیم عمل کند و همیشه، بی چون و چرا و مقاومت، تابع والدین خود باشد، باید همیشه از آنها بترسد. شاید شما هم این جمله را از زبان پدران و مادران نسل قبل بارها شنیده باشید که «زمان ما مگه بچه جرأت داشت روی حرف مادر و پدرش حرف بزنه؟ / اون موقعها بچه اگه زبوندرازی میکرد یه جوری کتک میخورد که دیگه چشم گفتن از زبونش نیفته!»، یا جملات و عبارات دیگری از این دست. وجه تشابه همه این جملات یک چیز است:
«اطاعت صد در صدی از بزرگترها بر پایه ترس از آنهاست»
اما، احترام، بر مبنای عشق و علاقه و احساس نزدیکی دو نفر به یکدیگر ایجاد میشود. شاید حتی شما دانشآموزانی را دیده باشید که با وجود شرارت و شیطنت یا بیحرمتی به معلمین مدرسه، وقتی با معلمی احساس نزدیکی یا محبت میکردند، حساب او همیشه از بقیه جدا بود!
بنابراین، لازم است که دوباره به سوال اولی که در این بخش مطرح شد برگردیم: «هدف شما چیست؟ احترام یا اطاعت محض؟ علاقه یا ترس؟». والدینی که مبنای ارتباط خود با فرزندان را بر پایه ترس و تهدید بنا میکنند، اغلب فرزندانی پرورش میدهند که اعتماد به نفس پایینی دارند، نمیتوانند از حقوق خود دفاع کنند و همیشه در ارتباط با دیگران، قربانی هستند. و یا در سمت دیگر طیف، کودکانی را پرورش میدهند که دقیقاً با همان الگوی رفتاری ترساندن و تهدید میتوانند با دیگران در رابطه قرار بگیرند.
ابعاد رفتار محترمانه
تا به اینجا مشخص کردیم که داشتن رفتار محترمانه و حفظ حرمت دیگران، به معنای اطاعت کامل از آنها نیست. و حالا در این قسمت سعی داریم ابعاد مختلف احترام گذاشتن به دیگران را کمی روشنتر کنیم تا هم در مفهوم این کلمه به یک درک مشترک برسیم و هم شما در آموزش این مفهوم به کودکان، بتوانید بهتر آن را شرح دهید.
- احترام به شخصیت: شاید مهمترین بخش از محترم شدن دیگران را بتوانیم در حفظ شأن و شخصیت آنها بدانیم. بچهها باید بیاموزند که برای داشتن رفتار محترمانه با دیگران در وهله اول باید شأن و شخصیت آنها محترم شمرده شود. وقتی کسی به دیگران توهین میکند، آنها را مورد تمسخر قرار میدهد یا لقب و ویژگیهای نامناسبی را به سایرین نسبت میدهد، در واقع به حریم شخصیت آنها تعرض کرده است.
- آداب اجتماعی: یکی دیگر از جنبههایی که به عنوان احترام بین فردی شناخته میشود، رعایت کردن رفتارهایی است که بخشی از آداب رفتاری و اجتماعی به حساب میآیند. رفتارهایی مثل سلام کردن موقع ورود به یک جمع، لبخند زدن یا برخورد دوستانه داشتن با دیگران، تشکر کردن در قبال لطف و محبت دیگران و به طور کلی رفتارهایی که در بافت یک جامعه و فرهنگ، نشاندهنده حفظ حرمت سایرین هستند.
- احترام به حقوق فردی و اجتماعی: مسئله دیگری که لازم است بچهها بیاموزند، احترام به حقوق فردی و اجتماعی دیگران است. به عنوان مثال، دانشآموزی که وسط کلاس بلند بلند صحبت میکند، حق یادگیری و آموزش دانشآموزان دیگر را ضایع میکند؛ وقتی کودکی به یک بچه کوچکتر از خودش زور میگوید، حق آزادی و انتخاب او را سلب کرده است؛ یا زمانی که رد موقع عصبانیت به دیگران یا وسایل اطراف آسیب میزند، به حق امنیت آنها لطمه وارد کرده است.
- احترام به علایق و سلیقهها: و در پایان بچهها باید بدانند که هر انسانی منحصر به فرد است، همانطور که هر فردی به لحاظ ظاهری با دیگران متفاوت است، علایق و سلیقههای مختلفی هم دارند که بسیاری از اوقات ممکن است با دوستانشان متفاوت باشد. این هم بخشی طبیعی از حقوق هر فردی است که بتواند علایق خاص خود را داشته باشد و بخشی از برخورد محترمانه با دیگران، پذیرش این تفاوت در سلیقهها، نظرات و عقاید است.
چطور احترام به والدین را در کودک تقویت کنیم؟
و اما، اکنون به باورهای غلط برخی از والدین در خصوص حفظ حرمت و همچنین معرفی ابعاد مختلف رفتار محترمانه پرداختیم، زمان آن است که به نکاتی اشاره کنیم که به شما کمک میکنند تا رفتار محترمانه و حفظ احترام والدین را به فرزندان خود بیاموزید:
- الگوی خوبی برای فرزندتان باشید: مهم نیست که شما قصد آموزش چه چیزی را به فرزند خود دارید، بهترین نتیجه همیشه زمانی حاصل میشود که در وهله اول، کودکتان شما را به عنوان نمونهای از آن آموزه یا خصوصیت اخلاقی بداند. اگر شما ساعتهای طولانی را صرف صحبت کردن درباره لزوم احترام گذاشتن به دیگران کنید، اما هیچوقت به والدین خودتان سر نزنید، یا موقع تماشای فوتبال مدام از الفاظ رکیک استفاده کنید، یا در هر دعوایی که میان شما و همسرتان به وجود میآید به یکدیگر توهین کنید، فرزند شما هم از رفتارتان الگوبرداری خواهد کرد. زیرا به چشم خود میبیند که بسیاری از اوقات ما موفق میشود با هتک حرمت دیگران یا پایمال کردن حقوق فردی و اجتماعی آنها، به اهداف شخصی خود برسید، یا با توهین کردن به شخصیت افراد، خشم خود را خالی کنید و … . پس به مرور زمان، کودک به یک نتیجه واضح میرسد و آن این است که تمام توصیههایی که برای حفظ حرمت و حریم دیگران برای او بازگو کردهاند، درست مثل بعضی از درسهای مدرسه، در زندگی واقعی بیفایده و بیاهمیت است!
- فراموش نکنید که احترام یک جاده دوطرفه است: نکته دیگری که باید مد نظر داشته باشید این است که فرزند شما هم به عنوان یک انسان محترم است و حقوقی دارد. بسیاری از بزرگترها وقتی پای برخورد و معاشرت با یک کودک به میان میآید، تصور میکنند که به واسطه سن بیشتری که دارند، مجاز هستند که با هر شکلی که میخواهند با کودک رفتار کنند، مستبدانه به او دستور بدهند، بابت اشتباهات خود عذرخواهی نکنند، مدام کودک را سرزنش یا تحقیر کنند و به شوخی یا جدی، القاب نامناسبی برای او به کار بگیرند. اما باید در خاطر داشت که احترام یک جاده دوطرفه است. وقتی شما نسبت به فرزند خود رفتار غیر محترمانهای داشته باشید، به زودی او هم به خود این اجازه را خواهد داد که به شیوه خودتان با شما مقابله به مثل کند. و این طور میشود که وقتی به فرزندتان میگویید «بیتربیت بیشعور»، پاسخ میدهد که «خودتی!» و این سرآغاز یک رابطه بدون حفظ حرمت است.
- علت بیاحترامی کردنهای فرزندتان را پیدا کنید: اگر فرزندتان در ارتباط با شما یا سایرین، رفتارهایی از خود نشان میدهد یا در گفتار خود احترام طرف مقابل را حفظ نمیکند، در وهله اول باید خونسردی و آرامش خود را حفظ کنید، سپس به دنیال علت اصلی رفتار او باشید و تلاش کنید تا به نیاز او پی ببرید. گاهی اوقات، بدرفتاریها یا کلمات نامناسبی که کودکان به کار میبرند صرفاً واکنشی است که در هنگام عصبانیت از خود نشان میدهند و در واقع راهی برای تخلیه خشم آنهاست. مسلماً در چنین وضعیتی، تنبیه کردن کودک، نهتنها شیوه صحیح ابراز خشم را به او یاد نمیدهد، بلکه حتی عصبانیت او را بیشتر هم میکند. در عوض، کودک نیاز دارد تا در کنار شما آرامش خود را دوباره به دست بیاورد و در یک موقعیت مناسب، شیوههای سازگارانهتری را برای نشان دادن عصبانیت خود کشف کند. یکی دیگر از دلایلی که، به خصوص در سنین دبستان یا در دوره نوجوانی، ممکن است باعث شود بچهها رفتارها یا کلمات نامناسبی را به کار بگیرند، کسب محبوبیت بین گروههای همسال خود است. مثل پسر بچههایی که فکر میکنند فحش دادن به دیگران، نشاندهنده «خفن بودن» فرد است. غالباً این بچهها اعتماد به نفس کافی ندارند و برای بهتر نشان دادن خودشان، یا کسب محبوبیت بین بچهها دیگر، ممکن است چنین رفتارهایی را از خود نشان دهند. در نتیجه احتیاج دارند که به آنها کمک کنید تا اعتماد به نفس بالاتری کسب کنند و در عین حال روشهای مناسبتری که به وسیله آنها میتوانند دوست پیدا کنند را یاد بگیرند.
- درباره احساسات خودتان و دیگران و تأثیری که رفتارهای ما بر دیگران میگذارد، صحبت کنید: لازمه احترام گذاشتن به سایرین، درک این موضوع است که چطور رفتار یا گفتههای ما میتواند بر دیگران اثرگذار باشد. زمانی که شما درباره احساسات خود با فرزندتان صحبت میکنید یا با مثال زدن موقعیتهای مشابهی که خود کودک تجربه آن را داشته است، این فرصت را در اختیار فرزندتان قرار میدهید که بتواند از زاویه دید دیگری به مسئله احترام و بیاحترامی نگاه کند و متوجه شود که شکستن حریم دیگران چگونه میتواند بر احساسات آنها تأثیر بگذارد.
- به جای سرزنش یا تنبیه کردن کودک، دلایل و انتظارات خودتان را بازگو کنید: همانطور که در ابتدای بحث به این موضوع اشاره کردیم، احترام، نتیجه علاقه و محبت به دیگران است. اما آنچه که تنبیه کردن در بچهها ایجاد میکند، ترس و خشم است. پس بهتر است به جای اینکه با تنبیه سعی در اصلاح رفتار فرزندتان داشته باشید، درمورد دلایل و انتظارات خود با او صحبت کنید، برای کودک توضیح دهید که چرا بیاحترامی به دیگران غیر قابل قبول است و چه تأثیراتی بر زندگی و روابط او خواهد داشت. به این ترتیب، فرزند شما به جای رسیدن به یک اطاعت بی چون و چرا بر پایه ترس، به احساسی از همدلی و نزدیکی به دیگران دست پیدا میکند.
- از داستانهای کودکانه یا نمایشهای عروسکی برای نشان دادن انواع رفتارهای محترمانه کمک بگیرید: در نهایت، استفاده از داستانها یا نمایشهای عروسکی که در آنها به معرفی رفتارهای محترمانه و غیرمحترمانه اشاره شود، به کودک اجازه میدهد که در آرامش و محیطی جذاب و دوستداشتنی با انتظاراتی که از او میرود، بهتر آشنا گردد.