وقتی که مادر یا پدر باشید، «نه» گفتن به بچهها یک موضوع اجتنابناپذیر و البته ضروری است. کودکان به قدر کافی پختگی لازم برای ارزیابی موقعیت را ندارند، اولویت برای آنها رسیدن به خواستههایشان است؛ در حالی که میدانیم در دنیای واقعی برای رسیدن به خواستهها، لازم است گاهی آنها را به تعویق بیندازیم، ویژگیهای محیطی را در نظر بگیریم و حتی جایگزینهایی برای خواستههایمان پیدا کنیم. و شروع این آموزشها از «نه» گفتنهای والدین به کودکان است. اما باید بدانیم که نه شنیدن میتواند دردناک و ناامیدکننده باشد و پذیرش و کنترل این احساس ناکامی برای کودکان امری دشوار است. پس طبیعی است که بچهها در مقابل نه شنیدن از والدین مقاومت کنند یا آشفته شوند. مهم است که شما بتوانید چنین موقعیتهایی را به شکلی درست مدیریت کنید. فراموش نکنید که «فرد بالغ» در ارتباط شما با کودکتان، شما هستید و میبایست توان لازم برای مواجه شدن با دشواریهای نه گفتن به کودکان را کسب کنید!! ما در این مقاله قصد داریم به شما تکنیکها و روشهایی را برای مواجهه با چنین شرایطی را معرفی کنیم؛ اما پیش از آن لازم است اشارهای کوتاه به لزوم نه گفتن به کودکان و فواید آن داشته باشیم.
اهمیت «نه» گفتن به کودکان: چرا مهم است که بچهها از ما «نه» بشنوند؟
شما در طول سالهای زندگیتان چند مرتبه با شکست مواجه شدید؟ چند دفعه علی رغم تلاشهایی که از خود نشان دادید، نتیجه دلخواهتان را دریافت نکردهاید؟ چند بار درخواستهایتان از سمت دیگران رد شده است؟ مطمئناً پاسخ شما به این سوال یک کلمه است: «بارها»! واقعیت این است که زندگی علی رغم این که بسیاری از اوقات میتواند خوشایند، مهربان و بخشنده باشد، اما در بسیاری از موارد نیز ما تجربههایی از ناکامی و نرسیدن به آرزوهای کوچک و بزرگمان را داشتهایم.
از آنجایی که یکی از مهمترین اهداف تربیت فرزندان، آماده کردن آنها برای زندگی آینده است، لازم است که از کودکی هر از گاهی با کلمه «نه» آشنا شوند. برای برخی از والدین و خانوادهها مقاومت در برابر خواستههای کودک کار بسیار دشواری است. این دسته از والدین اغلب به راحتی تسلیم خواهشهای کودک میشوند و معتقدند که نباید هیچ حسرتی بر دل فرزندشان بماند! اما نباید فراموش کنیم که کودک علاوه بر خانواده، به زودی با افراد دیگر جامعه و محیطهای مختلف اجتماعی مواجه خواهد شد که لزوماً به ساز او نمیرقصند! و اگر فرزند شما آمادگی و ظرفیت «نه» شنیدن را به دست نیاورده باشد، به شدت آشفته میشود، احساس سرخوردگی میکند، همیشه از دیگران متوقع است، مسئولیتپذیری کمی در قبال دیگران از خود نشان میدهد و ممکن است شخصیتی خودشیفته شکل دهد.
مسئله اینجاست که کودکان میبایست میزانی از شکست و ناکامی را در ارتباط امن و صمیمانه خود با والدینشان تجربه کنند تا آمادگی پذیرش روزهای سخت دیگر در آینده را داشته باشند. از طرف دیگر، نه شنیدن به معنای این است که خانواده دارای میزانی از قوانین و حد و مرزهاست، و همانطور که میدانیم لازمه زندگی اجتماعی، در نظر گرفتن و سازگار شدن با این مقررات است. این درست است که وقتی شما در مقابل خواستههای اشتباه فرزند خود نه میگویید، او را محدود میکنید؛ اما در عین حال یک پیام مهم را نیز به او میرسانید و آن این است که من مراقب تو هستم و اگر چیزی برای تو خطرناک، آسیبزننده یا نامناسب باشد، آن را از تو دور خواهم کرد. یک مثال ساده، زمانی است که کودکتان از شما میخواهد که پشت موتورسیکلت بنشیند؛ آیا شما به خواسته او جواب مثبت میدهید؟! طبعیتاً خیر! اما این نه گفتن به معنای ظالم یا بیرحم بودن شما نیست، بلکه با وجود احساس اندوهی که کودک به آن دچار میشود، متوجه میشود که شما از او در برابر خطرات محافظت خواهید کرد. این محدودیتهای ناخوشایند، پیامی دلپذیر برای کودک به همراه دارند و باعث میشوند فرزند شما احساس امنیت داشته باشد.
از سوی دیگر، کودکان ممکن است با الگوگیری از سبک و سیاق والدین خود، در نه گفتن به خواستههای غلط یا غیرمنطقی دیگران دچار مشکل شوند. میدانید که یکی از مهمترین مهارتهایی که کودکان و نوجوانان را از بسیاری از آسیب های اجتماعی در امان میدارد، توانایی «نه» گفتن است. اما اگر کودک در زندگی خود، به مقدار قابل قبولی (و نه به طور افراطی و مستبدانه) از والدین «نه» نشنیده باشد، این حق را برای خود نیز متصور نمیشود و ممکن است به سادگی به درخواستهای دیگران تن دهد، زیرا تصور میکند که مخالفت کردن به معنای ساز مخالف زدن و بیمعرفتی است!
وقتی نه گفتن به کودکان بسیار سخت میشود!
برخورد کردن با موانعی که بر سر راه ما برای رسیدن به خواستهها و تمایلاتمان هستند، برای هر کسی، کودک یا بزرگسال، میتواند دشوار و ناراحتکننده باشد. اما این مسئله برای کودکان که هنوز از ظرفیت تنظیم هیجانی کافی برخوردار نیستند و نمیتوانند به راحتی با احساسات منفی خود کنار بیایند، میتواند دشوارتر باشد.
در حدود سن ۳ تا ۶ سالگی، کودکان مستقلتر و خودمختارتر از گذشته میشوند، آنها دوست دارند تا این استقلال را به شیوه خودشان به والدین و اطرافیان نشان دهند و از همین جهت، مخالفتها و یکدندگیهای بسیاری از خود نشان میدهند؛ برای رسیدن به خواستههایشان بیشتر از گذشته اصرار میورزند و در مقابل نه شنیدن از والدین ممکن است قشقرق به راه بیندازند.
همین مسئله به شیوه ای دیگر در دوره نوجوانی نیز مصداق دارد. نوجوانی که به تازگی وارد دنیای بزرگسالی شده و خود را عضوی موثر و مهم در جامعه و خانواده میداند، به راحتی حاضر به پذیرش مخالفتهای والدین و نظرات آنها نیست و حتی گاهی مخالفت آنان را اعلان جنگی علیه استقلال خود میداند.
در یک چنین شرایطی، نه گفتن به فرزندان میتواند یکی از سختترین لحظات برای والدین باشد. مخالفت کردن والدین اگر به شیوه درست نباشد یا بیش از حد تکرار شود میتواند باعث بروز رفتارهای هیجانی و پرخاشگرانه از سمت کودک، گریه و زاری و قشقرق به راه انداختن شود. که نه تنها برای خود کودک یا نوجوان سخت و طاقتفرسا است، بلکه مدیریت کردن آن برای والدین نیز میتواند عصبانیکننده و غیر قابل تحمل باشد.
چطور به بچهها «نه» بگوییم که راحتتر بپذیرند؟
گاهی اوقات، کودکان و یا حتی نوجوانان، در مقابل «نه» شنیدن از والدین مقاومت میکنند، بدخلق و عصبانی میشوند و احساس میکنند که والدین قصد دارند تا از این طریق اعمال قدرت کنند و به استقلال و قدرت تصمیمگیری آنها لطمه بزنند. البته میزانی از مقاومت یا ناراحتی در برابر «نه» شنیدن کاملاً طبیعی است؛ هر چه نباشد، نه شنیدن به معنای عدم دستیابی به خواستههای فرد است. اما شما به عنوان والدین، میتوانید با کمی ذکاوت و هوشمندی، و تنها با جایگزین کردن چند کلمه متفاوت، بار سنگین «نه» گفتن را برای خود و فرزندتان تحملپذیرتر کنید و در عین حال که جدیت و قوانین خود را حفظ کردهاید، به کودک احساسی از درک شدن و همدلی بدهید تا او شما را دشمن خود و مانع رسیدن به آرزوهایش تصور نکند.
- افراط نکنید: والدینی که در شیوه فرزندپروری خود، اغلب اوقات به خواستههای فرزندشان پاسخ منفی میدهند، آنها را سرکوب میکنند و مدام ساز مخالف میزنند، ناخواسته باعث طغیان بیشتر کودک و دامن زدن به لجبازیهای او میشوند.
- احساسات کودک را ببینید، بپذیرید و با او همدلی کنید: یکی از دلایلی که باعث میشود بچهها در مقابل نه شنیدن از والدین آشفته شوند و قشقرق به راه بیندازند این است که احساس میکنند خواستهها، نیازها و احساساتشان توسط مادر و پدر دیده و شنیده نشده است و با شلوغ کردن و داد و قال به راه انداختن، سعی میکنند که به شما عمق نیاز و ناراحتیشان را بفهمانند. با این اوصاف، شما میتوانید با یک همدلی کوچک و صادقانه، به فرزندتان بفهمانید که متوجه ناراحتی او از نرسیدن به خواستهاش هستید و برای آرام شدن در کنار او خواهید بود و به او کمک میکنید.
مثلاً: زمانی که موقع بیرون آمدن از زمین بازی کودک میگوید: «بابا من نمیخوام بریم خونه. میخوام یه خرده دیگه توی پارک بمونم و بازی کنم»؛ به او بگویید: «میدونم چقدر بازی کردن توی پارک رو دوست داری. آدم دوست داره همیشه جایی که بهش خوش میگذره بمونه و اصلاً بیرون نیاد». و در حالی که دست او را گرفتهاید و آرام به خارج هدایت میکنید حرف خود را بزنید: «اما طبق قرارمون امروز یک ساعت بازی کردیم و الان دیگه وقت خونه رفتنه». به این ترتیب، شما احساسات کودک را نادیده نگرفتهاید، برای آنها اعتبار و ارزش قائل شدهاید و در عین حال بر سر تصمیمات خود ماندهاید.
- به کودک اطلاعات بدهید: گاهی اوقات «نه» گفتنهای والدین به دلیل وجود محدودیتهای زمانی یا موقعیتی است. بعضی مواقع میتوانید به جای اینکه به کودک بگویید «نه»، به او اطلاعات بدهید. به عنوان مثال، زمانی که فرزندتان میپرسد: «مامان؛ میتونم برم با دوستم بازی کنم؟»، به او بگویید: «۵ دقیقه دیگه میخوایم ناهار بخوریم!». به این ترتیب کودک شما متوجه میشود که برای انجام کار مورد علاقهاش در حال حاضر محدودیتی وجود دارد و امکانپذیر نیست.
- مشکل را توصیف کنید و دلیل مخالفت خود را بگویید: بسیاری از مواقع، به خصوص نوجوانان، زمانی که از والدین «نه» میشنوند تصور میکنند که تنها هدف مادر و پدر مخالفت کردن و به اصطلاح «ضد حال زدن» است. بنابراین بد نیست که گاهی اوقات، در کنار پاسخ منفی خود، دلیل آن را نیز برای فرزند خود توضیح دهید. البته این به آن معنا نسیت که شما مجبورید در تمام موارد فرزندان را در جریان جزئیات قرار دهید، اما اینکه گاهی در مورد مسائل مهم او را در جریان مسائل قرار دهید باعث میشود به شما اعتماد بیشتری داشته باشند. از طرف دیگر، اینکه کودک یا نوجوان را در جریان دلایل مخالفت خود قرار دهید به آنها احساس مهم بودن و عضوی از خانواده بودن را القا میکند و همین حس خوشایند همراهی باعث میشود در پذیرش حرفهای شما راحتتر عمل کنند.
مثلاً وقتی کودک از شما میخواهد که او را به پارک ببرید میتوانید برای او توضیح دهید که: «خیلی دوست دارم تو رو ببرم پارک، اما مسئله اینه که امشب مهمون داریم و باید خونه رو برای پذیرایی از مهمونا آماده و مرتب کنیم».
- به جای «نه»، بگویید «بله!»: در بعضی از اوقات، مخالفتهای ما به دلیل این است که لازم است شرایطی فراهم شود، یا کودک وظایفی را انجام دهد تا بتواند به خواستهاش برسد. در چنین مواردی (یا موقعیتهای مناسب دیگر)، میتوانید به جای نه گفتن، به فرزند خود بگویید «بله»! اما با ذکر شرایط و تعیین زمان مناسب آن.
به عنوان مثال، وقتی فرزندتان از شما میخواهد که با کامپیوتر بازی کند، به جای اینکه بگویید «نه! مگه تکالیفتو انجام دادی که میخوای بری دنبال بازی؟!»، میتوانید به او بگویید: «البته که میشه! به محض اینکه تکالیف مدرسه رو تموم کردی میتونی بری و یک ساعت با کامپیوتر بازی کنی».
- جایگزینهایی پیشنهاد کنید: مسلماً این که کودک فکر کند که قرار نیست به خواسته خود برسد، برای او ناراحتکننده است. اما شما میتوانید با ارائه دادن یک یا دو پیشنهاد جایگزین به او کمک کنید تا برای کاهش احساس منفی خود راهحلی بیابد. اما نباید فراموش کنید که در این راه، همدلی و لحن دوستانه شما و درک احساس ناخوشایند او تعیین کننده نتیجه است. اگر پیشنهادات شما برای کودک تنها با هدف دست به سر کردن او و ساکت کردن بیتابیهایش باشد، احتمالاً نتیجهای نخواهد داشت؛ چرا که کودک باز هم احساس میکند که خواستههایش برای شما هیچ ارزشی ندارد و به احساسات او توجهی ندارید.
- در پاسخ دادن عجله نکنید و به خودتان زمان فکر کردن بدهید: حتماً برای شما هم پیش آمده که فرزندتان از شما درخواستی دارد که احساس میکنید باید به جوانب مختلفی فکر کنید تا درمورد آن تصمیم بگیرید. یا زمانهایی بوده است که فرزندتان وسط یک مهمانی خانوادگی از شما چیزی میخواهد و میدانید که اطرافیان حاضر در جمع ممکن است سعی کنند نظر شما را تغییر دهند یا شما را برای جواب مثبت دادن به خواسته کودک تحت فشار بگذارند. در چنین مواقعی مهم است که بدانید لازم نیست سریعاً به درخواست کودک جواب بدهید. به خودتان زمان فکر کردن بدهید تا بتوانید مسائل مختلف را در نظر بگیرید، خونسردی از دست رفتهتان را بازگردانید یا در شرایط بهتری به خواهش کودکتان پاسخ دهید. کافی است با گفتن چند جمله به کودک اطمینان دهید که خواسته او را فهمیدهاید و در زمان مشخص دیگری به آن فکر میکنید و جواب میدهید. مثلاً: «مرسی که اینو گفتی بهم. بذار بهش فکر کنم، بعد از ناهار درموردش حرف میزنیم». اما یادتان باشد که این وعده، یک قرار رسمی بین شماست و حتماً در زمانی که گفتید، با کودک درمورد خواستهاش حرف بزنید