دروغگویی و عدم صداقت یکی از مهمترین خط قرمزهای اخلاقی برای فرد و جامعه است و برای هر مادر و پدری بسیار مهم است که این رفتار نامطلوب را در کودک خود خاموش کنند. از طرف دیگر، دروغگوییهای افراطی که بعضاً در برخی کودکان دیده میشودِ، به تدریج تبدیل به مانع بزرگی در برقراری ارتباطات دوستانه و روابط اجتماعی کودک با همسالان خود میگردد. پس لازم است با دلایل دروغگویی در کودکان و روشهای برخورد با آن بیشتر آشنا باشیم تا بتوانیم فرزندانمان را به مسیر درست هدایت کنیم.
شروع دروغگویی:
دروغگویی در بچهها معمولاً از حدود سن ۴ سالگی به بعد مشاهده میشود اما باید این نکته را در نظر گرفت که به بسیاری از صحبتهای غیر حقیقی کودک، نمیتوان برچسب دروغگویی زد. همانطور که همه ما میدانیم بچهها سرشار از قوه تخیل و خلاقیت هستند و از شنیدن یا تعریف کردن ماجراهای غیر معمول و اغراق شده لذت میبرند.
از سوی دیگر، در سنین پایین، بچهها توان تمایز واقعیت و خیال را به طور کامل کسب نکردهاند و به همین دلیل است که وقتی شما کوسنهای پخش شده روی زمین که خانه عروسکهای کودک شده است را جمع میکنید به شدت واکنش نشان میدهد؛ زیرا برای او عروسکها به اندازه هر انسان دیگری مهم و واقعی هستند و نباید خانه را روی سر آنها خراب کرد!! با این تفاسیر، بسیاری از دروغهای بچهها، به ویژه در ابتدای این مرحله سنی، در حقیقت فقط اغراق و خیالپردازیهای آنان هستند.
کودکان در طول رشد خود، به تدریج میآموزد که تصور کردن و خیالپردازی درباره چیزهای خوشایند و خواستنی هم میتواند به اندازه آنها (یا کمی کمتر) خوب و لذتبخش باشد. مثل تصور خوردن یک بستنی خنک در هوای گرم تابستان. به این ترتیب کودک یاد میگیرد که میتواند از برخی خواستههای دستنیافتنی یا دور خود چشم بپوشد و در عوض به کمک خیالپردازی، از لذت آن محروم نماند. این یک پیشرفت بزرگ در رشد کودک به شمار میرود؛ اما وقتی همین پیشرفت بزرگ، در کنار ظرفیت پایین کودک در جدا کردن خیال از واقعیت قرار میگیرد، دروغهای خیالبافانه کودکان آغاز میشود. کودک تجارب مطلوبی که امکان دسترسی به آنها را ندارد برای خود تصور میکند و آنها را به عنوان وقایعی که واقعاً اتفاق افتادهاند برای دیگران تعریف میکند و این در نظر بسیاری از بزرگسالان دروغ به حساب میآید.
دروغهایی که با نیت فریب گفته میشوند نیز نشاندهنده یک پیشرفت ذهنی و شناختی مهم در کودک هستند. این دروغها بدان معنا هستند که کودک به این درک رسیده است که ذهن «من» و «دیگران» از هم جداست و ما میتوانیم به چیزهای مختلفی فکر کنیم و دیگران متوجه آنها نشوند. و در عین حال، کودک به این فهم دست یافته است که میتواند بر ذهن دیگران اثر بگذارد که این یک پیشرفت شناختی بزرگ در مسیر فردیت و ارتباطات اجتماعی است.
دلایل دروغگویی کودکان:
بچهها به دلایل مختلفی ممکن است به دروغ گفتن دست بزنند اما رایجترین و عمدهترین دلایل آن عبارتند از:
- ترس از تنبیه و سرزنش شدن توسط والدین: اصلیترین دلیلی که کودکان را وادار به دروغ گفتن میکند، تجربههای قبلی آنها از برخورد شدید والدین است. پدر و مادرانی که با هر خطای کودک او را سرزنش یا تنبیه میکنند یا عصبانیتهای شدید از خود نشان میدهند، ناخواسته به فرزندشان میفهمانند که نتیجه راستگویی این است که به دردسر میفتی!
- نگرانی از آزرده خاطر شدن یا ایجاد احساسات بد در دیگران: برخی از والدین اهل تنبیه یا سرزنش کردن کودک به طور مستقیم نیستند، اما اغلب با ایجاد عذاب وجدان در کودک سعی میکنند رفتارهای منفی او را کنترل کنند. مثل وقتی که مادری به فرزند خود میگوید «میخوای درس نخونی که مامان ناراحت بشه و دلش بشکنه؟!». چنین کودکانی ممکن است نگرانی افراطی درمورد ناراحت کردن دیگران داشته باشند و طبیعی است که وقتی اتفاق بدی بیفتد، تلاش خواهند کرد تا با پنهان کردن حقیقت، از آزرده شدن و شکستن دل اطرافیان جلوگیری کنند.
- الگوبرداری از والدین: چندان دور از ذهن نیست که وقتی کودک دائماً پدر و مادرش را در حال گفتن انواع «دروغهای مصلحتی!!» ببیند، فضیلت راستگویی را کنار بگذارد.
- رسیدن به مقاصد خوشایند: گاهی بچهها در سنین بالاتر از دروغ گفتن برای رسیدن به نتایج خوشایندی که میخواهند استفاده میکنند؛ درست مثل وقتی که برای گرفتن مجوز تماشای برنامه کودک مورد علاقهاش به دروغ میگوید که تمام تکالیفش را انجام داده است.
- جلب توجه همسالان: بسیاری از مواقع بچهها متوجه میشوند که تعریف کردن داستانهای هیجانانگیز از تجربههایی که هیچوقت اتفاق نیفتاده است، میتواند روش خوبی برای جلب توجه همسالان و کسب محبوبیت بین آنها باشد. کودکانی که اعتماد به نفس کافی ندارند و احساس میکنند که در برقراری ارتباط با بچههای دیگر چیز باارزش و قابل توجهی برای ارائه در دستشان نیست، بیشتر احتمال دارد که برای کسب محبوبیت یا جلب توجه همکلاسیها و هم سن و سالانشان به گفتن دروغهایی درباره داراییهای خانوادگی، سفرها یا افتخارات خانوادگیشان اقدام کنند.
- جلب توجه والدین: برخی مواقع چیزی که کودک در اصل به دنبال آن است، توجه پدر و مادر است. خواه این توجه همراه با حمایت و محبت باشد، یا خواه همراه با عصبانیت و پرخاش والدین. خانوادهای را فرض کنید که در آن پدر و مادر دائماً در حال دعوا هستند و تنشهای بسیاری با یکدیگر دارند و کودک میفهمد که اگر مریض باشد، مامان و بابا به جای دعوا کردن با هم، به او توجه میکنند؛ پس ممکن است به دروغ گفتن درباره ناراحتیهای جسمی و بیماری دست بزند تا حمایت و محبت والدین را جلب کند و از درگیری آنها جلوگیری کند. همچنین، در شکل دیگر تصور کنید که نوزاد جدیدی در خانواده به دنیا آمده که توجه والدین را به خود جلب کرده است؛ شاید کودک به این نتیجه برسد که اگر به پدر و مادر خود دروغ بگوید، میتواند کمی از توجه آنها را به سمت خود بکشاند و حتی اگر آنها متوجه دروغ گفتن او شوند و به این خاطر سرزنش شود هم بهتر از نامرئی بودن است!
- اغراق و خیالپردازیهای کودکانه: همانطور که در بخشهای قبلی توضیح داده شد، بسیاری از دروغهای کودکان صرفاً بیان اغراقها و خیالپردازیهایی هستند که هنوز به درستی از واقعیت جدا نشدهاند و کودک به نحوی آنها را تعریف میکند که گویی واقعاً اتفاق افتادهاند.
با دروغهای بچهها چه کنیم؟
- از علت آگاه باشید: همانطور که در بخش قبل گفته شد، کودکان ممکن است به دلایل مختلفی دروغ بگویند؛ اینکه به عنوان مراقبین کودک متوجه نیاز اصلی یا نگرانیهایی که در کودک منجر به دروغگویی میشوند، باشیم، قدم بسیار مهمی در حل مشکل است.
- در مواجهه با اشتباهات کودک آرام ولی جدی باشید: واکنشهای تند و از کوره در رفتنهای زیاد کودک را مجاب میکند که شاید با دروغ گفتن بتواند خود را از گردباد خشم والدین دور نگهدارد. بنابراین سعی کنید در برخورد با خطای کودک، جدیت لازم را داشته باشید اما خشم و عصبانیتی افراطی یا استفاده دائمی از تنبیه و سرزنش را کنار بگذارید. کودک باید بفهمد که پیامد رفتارهای او صرفاً نتیجه رفتار اشتباه اوست، نه عصبانیت والدین از دانستن حقیقت.
- ارتباط صمیمانهای با کودک داشته باشید: طبیعی است که وقتی فرزندتان احساس نزدیکی و صمیمیت کافی با شما را داشته باشد و لحظات مثبت و خوشایندی را در کنار شما تجربه کند، نگرانی و اضطراب او از سرزنش شدن به مراتب کمتر خواهد بود و میداند که حتی اگر پدر و مادر از کار او عصبانی باشند، باز هم او را دوست خواهند داشت. به علاوه دیگر نیازی نیست که برای جلب توجه آنها به دروغ و فریبکاری متوسل شود.
- راستگویی او را تحسین کنید: زمانهایی که کودک شما درمورد موضوعی حقیقت را میگوید، حتماً شجاعت و صداقت او را تحسین کنید و نشان دهید که از اینکه حقیقت را گفته است خوشحالید.
- از کمکهای حرفهای بهره بگیرید: چنانچه دروغگویی به یک شیوه ارتباطی عادی و پرتکرار در فرزندتان تبدیل شده است، میتوانید از کمکهای حرفهای یک روانشناس متخصص کودک و نوجوان بهره بگیرید.