احتمالاً برای شما هم، مثل هر مادر و پدری، سخت و دشوار است که با ورود به اتاق کودک متوجه شوید، فرزند دلبندتان اسباببازی که تازه برایش خریدهاید را خراب کرده و دل و روده آن را بیرون ریخته است؛ یا ناگهان متوجه شوید که کودک بخش زیادی از دیوار اتاق را با مداد رنگی نقاشی کرده است. خرابکاریهای کودکانه ممکن است در شکلهای گوناگون و موقعیتهای متفاوتی ظاهر شوند که طبعیتاً والدین را متعجب، آشفته و گاهی عصبانی میکند.
شاید برای خیلی از پدران و مادران، مواجه شدن با چنین صحنههایی بسیار سخت و دشوار باشد، به ویژه که گاهی برای مرتب کردن اوضاع لازم است زمان، انرژی و هزینه مضاعفی را بپردازند. از طرف دیگر، والدین ممکن است در یک چنین شرایطی که فرزندشان مدام دسته گل به آب میدهد، نگران آینده فرزند خود شوند و بخواهند برای ایجاد ویژگیهایی مثل مسئولیتپذیری و نظم و تربیت در کودک، فشار بیشتری به او بیاورند.
آن چیزی که باید در خاطر داشته باشیم این است که معمولاً تنبیه و فشار و سرزنش درمورد بچههایی که زیاد دست به خرابکاری میزنند، تأثیر چندانی ندارد؛ اما چرا بچهها خرابکاری میکنند؟! و چطور میتوان جلوی این رفتارهای کودک را گرفت؟ این موارد، موضوعاتی هستند که تصمیم داریم در این مقاله به آنها بپردازیم.
دلایل خرابکاریهای بچهها چیست؟
مسائل و علتهای متفاوتی میتواند در این موضوع سهیم باشند:
- شیطنتهای معمول کودکانه: در بسیاری از اوقات، آسیبها و خرابیهایی که بچهها در محیط خانه یا بیرون از منزل به بار میآورند، صرفاً نتیجه شیطنتهای معمول کودکانه است. به خصوص در سبک زندگی آپارتماننشینی این روزها، کوچک بودن فضای خانه و در دسترس نبودن محلی مشخص و امن برای بازی بچهها، کاملاً طبیعی است که هر از چند گاهی فرزندتان از یکجا نشستن و آرام ماندن خسته شود و به خاطر فضای محدود خانه، ناخواسته باعث آسیب رساندن به وسایل شود.
- کنجکاوی: کودکان عاشق کشف کردن محیط و چیزهای تازه هستند. آنها دوست دارند با دیدن هر شیء یا محیط تازهای، سریعاً برای شناخت بهتر آن دست به کار شوند، کاوش کنند، مثل یک دانشمند کوچک سعی کنند به حقایق و علتهای پشت هر چیز پی ببرند و مثل یک مهندس تلاش کنند تا از طریق مهندسی معکوس و بیرون ریختن دل و روده وسایل، به طرز کار آنها پی ببرند. بنابراین جای تعجب چندانی نیست که درست چند لحظه بعد از اینکه فرزندتان با شگفتی و اشتیاق فراوان در حال تماشای اسباببازی جدید خودش است، شروع به شکستن و بیرون ریختن اجزای آن کند!! دیدن این صحنه ممکن است باعث شود تصور کنید که فرزندتان اسباببازی جدیدش را دوست نداشته یا قدر زحمات و پول شما را نمیداند؛ اما واقعیت است که کودک عاشق این وسیله سرگرمی جدید شده است و بابت آن سپاسگزار است، زیرا به او فرصت یادگیری و کشف تازهای دادهاید.
- اختلال نقص توجه/بیشفعالی: کودکانی که به اختلال نقص توجه/بیشفعالی مبتلا هستند، غالباً رفتارهای تکانشی از خود نشان میدهند (یعنی بدون فکر کردن، صبر کردن و ارزیابی درست محیط، ناگهان هر فکری که به ذهنشان رسید را عملی میکنند). به همین دلیل، یک کودک مبتلا به بیشفعالی ممکن است به طور ناگهانی تصمیم بگیرد که از بالای اوپن آشپزخانه به پایین بپرد، بدون اینکه توجه کند آیا زیر پای او وسیله نرمی برای فرود هست، چیز شکستنی در اطراف او قرار دارد و … . در نتیجه چنین رفتارهای تکانشی و ناگهانی، قابل انتظار است که خرابیهای مختلفی هم به بار بیاید. از طرف دیگر، این کودکان، دامنه توجهی محدودی نسبت به محیط اطراف خود دارند و نمیتوانند همزمان هم روی بازی خود و هم روی مراقبت از وسایل شکستنی خانه تمرکز کنند! و بنابراین ممکن است بیاحتیاطیهای فراوانی داشته باشند و گاهی از نظر والدین، دست و پا چلفتی قلمداد شوند.
- عصبانیت و پرخاشگری: بسیاری از مواقع چیزی که باعث ایجاد دردسر و خرابکاری بچهها در محیط خانه یا مدرسه میشود، این است که کودک مهارت کنترل خشم و عصبانیت خود را ندارد و با اولین چیزی که باعث عصبانیت او بشود، بلافاصله از کوره در میرود و عصبانیت خود را با پرتاب کردن وسایل یا آسیب رساندن به آنها نشان میدهد.
- خشم درونی: شاید این مورد با «عصبانیت و پرخاشگری» که در مورد قبلی به آن اشاره کردیم، یکسان و نزدیک به هم باشد. اما منظور ما از خشم درونی مشکلات عمیقتری است که کودک در مدت زمان طولانیتری با آن دست و پنجه نرم میکند. مثل کودکی که والدین او در حال جدا شدن هستند، و کودک در این اوضاع آشفته خانواده، خشم و عصبانیت درونی نسبت به خود و والدینش را در وجودش داشته باشد و با رفتارهای خرابکارانه، سعی در ابراز این خشم و جلب توجه بکند.
- اختلال سلوک: اختلال سلوک عبارت است از مجموعه رفتارهایی در کودک یا نوجوان که ویژگی اصلی آنها پرخاشگری و نقض حقوق دیگران، شکستن مداوم قوانین و آسیب رساندن به اموال و اشخاص است. در کودکانی که مبتلا به اختلال سلوک هستند، رفتارهای آسیبرسان و مخرب به طور فراوانی دیده میشود.
- افسردگی: از آنجایی که کودکان تعریف و شناخت درست و واضحی از احساسات خود ندارند و اغلب در بیان عواطف خود به صورت کلامی ناتوان هستند، معمولاً احساسات منفی شان را از طریق رفتارهای مخرب یا لجبازانه نشان میدهند. به همین ترتیب، در بسیاری از موارد، کودکانی که مبتلا به افسردگی هستند، بیشتر از آنکه مثل بزرگترها غمگین به نظر برسند، پرخاشگر و عصبی دیده میشوند و ممکن است انگیزه لازم برای مراقبت از وسایل خود و دیگران را نداشته باشند و در مواقعی که ناراحتی خود را با پرخاش نشان میدهند، آسیبهایی به محیط برسانند.
- توجهطلبی: بچهها همواره به دنبال دیده شدن هستند و زمانی که احساس کنند توجه لازم را از والدین خود دریافت نمیکنند، سعی میکنند به هر وسیلهای توجه آنها را جلب کنند. و یکی از انواع روشهای جلب توجه مادر، شکستن گلدان محبوب او یا نقاشی کشیدن روی دیوار است که مطمئناً مادر نمیتواند به راحتی از کنار آن بگذرد!
در مقابل خرابکاریهای کودک چه باید بکنیم؟
- صبور باشید: اولین اصلی که در برخورد با خرابکاریهای کودک باید در خاطر داشته باشید، این است که خونسردی خود را حفظ کنید و صبور باشید. داد و فریاد زدن، سرزنش کردن کودک و مواخذه او با پرخاشگری احتمالاً اوضاع را بدتر میکند. تفاوتی ندارد کودک شما به دلیل شیطنتهای عادی یا از سر کنجکاوی (بدون هیچ قصد بد و صرفاً براساس طبیعت کودکانه خود) این کار را انجام داده باشد، یا به دلیل وجود یک اختلال مثل بیشفعالی، افسردگی یا نداشتن مهارت کنترل خشم (که در این حالت فرزندتان نیاز به کمک و آموزش دارد نه سرزنش)؛ در هر صورت، پرخاشگری شما اوضاع را بدتر میکند.
- علت اصلی را کشف کنید: سعی کنید با صحبت کردن با کودک و تأمل درباره ویژگیها و رفتارهای دیگر او، علت اصلی خرابکاریهای کودک را بفهمید. درک دلیل رفتارهای مخرب فرزندتان به شما خواهد گفت که کودک اکنون به چه چیزی نیاز دارد و شما چه راهکاری را باید در پیش بگیرید.
- آموزش هیجانات: شناخت کودک از احساسات هیجانات مختلف خود، به او کمک میکند که زمانهایی که احساس تنهایی میکند، غمگین، عصبانی یا مضطرب است، به جای رفتارهای ناخوشایند و آسیبرسان، درباره احساساتش با شما صحبت کند. هر چه کودکان در این مسئله مهارت بیشتری داشته باشند و بهتر بتوانند هیجانات خود را به شیوه درست بشناسند و بیان کنند، بهتر میتوانند نسبت به آنها کنترل و مدیریت داشته باشند.
- ارتباط گرم و صمیمانهای با کودک برقرار کنید: در یک محیط امن و صمیمی، فرزند شما تمایل کمتری به آسیب رساندن و خرابکاری خواهد داشت، بیشتر خواستهها و احساسات شما را درک میکند، راحتتر میتواند درباره نیازها و احساس خودش با شما حرف بزند و قوانینی که وضع میکنید را بهتر و دقیقتر رعایت میکند. پس پیش از هر چیز، سعی کنید ارتباط خود را کودک را به شیوهای مثبت و سازنده تغییر دهید.
- به رفتارهای مثبت او توجه نشان دهید: این موضوع به ویژه درمورد کودکانی که به دلیلی به دنبال جلب توجه شما هستند، بسیار موثر است. وقتی شما به رفتارهای مثبت و سازنده کودک توجه کافی (نه افراطی و دروغی) نشان دهید، او دیگر نیازی نخواهد داشت که برای جلب توجه شما، دست به خرابکاری بزند. از طرف دیگر، با توجه نشان دادن به رفتارهای خوب کودک، به او نشان میدهید که چه کارهایی از نظر شما پسندیده و مورد قبول است.
- مرزها و محدودیتهای خانه را به درستی برای کودک مشخص کنید: فرزند شما باید بداند که قوانین، مرزها و محدودیتهایی در خانه و حتی بیرون از خانه وجود دارد که او میبایست آنها را رعایت کند. محدودیتها و موانعی مثل این که «ما نمیتونیم توی اتاق نشیمن با توپ بازی کنیم»، «اجازه نداریم از روی اوپن آشپزخونه پایین بپریم»، «حتی اگر خیلی عصبانی باشیم هم اجازه نداریم وسایل رو پرت کنیم و بشکنیم».
- به کودک راهکار جایگزین مناسبی بدهید: هر محدودیتی که برای کودک تعیین میشود باید با یک راهکار جایگزین باشد. این که ما از کودک بخواهیم در اتاق نشیمن توپ بازی نکند، بدون اینکه به او محل مناسبی برای بازی را پیشنهاد بدهیم، غیرمنصفانه و غیرعملی است. کودک باید متوجه شود که از چه روشی میتواند خواستهها و نیازهای خود را برطرف کند. پس در کنار محدودیتها، راهکارها را فراموش نکنید. راهکارهایی مثل «اگه دلت میخواد توپبازی کنی میتونی توی این قسمت از اتاقت که وسیله شکستنی نداره این کارو بکنی»، «اگه دوست داشتی بپر بپر کنی، میتونی بهم بکی تا چندتا بالش و پتو بندازم و روی اونا بپری»، «اگه خیلی عصبانی بودی میتونی به این بالش قرمز محکم مشت بزنی تا عصبانیتت کمتر بشه و بعد بتونی بهم بگی چی عصبانیت کرده بود». حتی میتوانید از خود کودک کمک بگیرید و از او بخواهید راهکارهای جایگزین مناسبی پیشنهاد بدهد.
- در این مورد، تنبیه را کنار بگذارید: اگر یک بار دیگر برگردید و لیست دلایل خرابکاری بچهها را بخوانید متوجه خواهید شد که در هیچ یک از این موارد، تنبیه، کاربرد موثری نخواهد داشت. تنبیه کردن کودکی که به دلیل شیطنتهای معمول یا کنجکاوی آسیبی را وارد کرده است، تنها باعث میشود اعتماد به نفس و شجاعت کودک تخریب شود؛ اگر کودک شما مبتلا به بیشفعالی، افسردگی یا اختلال سلوک باشد، خرابکاریهای او تنها یکی از علائم مشکل اصلی هستند و فرزند شما برای اصلاح آنها نیاز به کمک دارند، نه تنبیه؛ و در نهایت اگر این قبیل رفتارها به دلیل عدم کنترل کودک بر خشم و پرخاشگری خود باشد، این نشاندهنده ضعف رشدی و نبود مهارت کافی در اوست، و آنچه به آن احتیاج دارد آموزش است.
- از کودک بخواهید خرابکاریهای خود را جبران کند: درست است که تنبیه کردن در چنین مواردی اغلب وضعیت را بدتر میکند، اما این بدان معنا نیست که کودک هر طور بخواهد رفتار کند و آسیب برساند و در نهایت به خوبی و خوشی به بازی خود ادامه دهد. بهتر است به جای تنبیه کردن، قاطعانه اما با مهربانی، از کودک بخواهید کار خود را جبران کند (مثلاً نقاشیهای کشیده شده روی دیوار را پاک کند؛ بخشی از خسارت وسیله شکسته شده را از پول توجیبیهای خود بپردازد؛ یا در جمع کردن اتاقی که بهم ریخته کمک کند). جبران کردن خطای انجام گرفته توسط کودک، باعث میشود در وهله اول، بدون تنبیه شدن با پیامد رفتار خود مواجه شود و متوجه این موضوع باشد که شکستن مرزها و قوانین پیامدهایی دارد که در درجه اول متوجه خود او خواهد بود؛ به این ترتیب، احساس مسئولیتپذیری قویتر در وی شکل میگیرد. در قدم بعدی، کودک به تدریج متوجه میزان آسیب، خسارت و زحمتی که رفتار او برای دیگران داشته است خواهد شد و همین مسئله میتواند باعث تقویت حس همدلی و نزدیکی او به سایرین شود.
آیا لازم است به روانشناس کودک مراجعه کنیم؟
البته همانطور که گفته شد، بسیاری از خرابیهایی که کودکان ایجاد میکنند به دلیل محدودیتهای محیطی یا کنجکاویهای آنها هستند و با آموزش و فراهم کردن محیط مناسب برای کودک قابل پیشگیری میباشند. اما در صورتی که مشکلات خلقی و رفتاری جدیتری پشت این رفتارها وجود داشته باشد، نیاز است که به یک روانشناس کودک مراجعه کنید تا هم شما و هم خود کودک از خدمات، مشاوره و آموزشهای مورد نیاز بهره بگیرید و در صورت وجود اختلالات پایهای و جدیتر، هرچه سریعتر اقدامات لازم صورت بگیرد.